سخنان الماس گونه بزرگان

سخنان الماس گونه بزرگان

سخنان بزرگان از الماس شفافتر و برای زندگی ارزشمندتر است
سخنان الماس گونه بزرگان

سخنان الماس گونه بزرگان

سخنان بزرگان از الماس شفافتر و برای زندگی ارزشمندتر است

مردم با فداکاری ، خوشبختی را به یکدیگر هدیه می دهند . حکیم ارد بزرگ

انجمن حکمت و فلسفه ایرانیان



زنده تر از آب چشمش کائنات

ما گران سیریم و خام و ساده ایم

در ره منزل ز پا افتاده ایم

عندلیب او نوا پرداخت است

حیله ئی از بهر ما انداخت است

تا کشد ما را بفردوس حیات

حلقه ی کامل شود قوس حیات

کاروانها از درایش گام زن

در پی آواز نایش گام زن

چون نسیمش در ریاض ما وزد

نرمک اندر لاله و گل می خزد

از فریب او خود افزا زندگی

خود حساب و نا شکیبا زندگی

اهل عالم را صلا بر خوان کند

آتش خود را چو باد ارزان کند

وای قومی کز اجل گیرد برات

شاعرش وا بوسد از ذوق حیات

خوش نماید زشت را آئینه اش

در جگر صد نشتر از نوشینه اش

بوسه ی او تازگی از گل برد

ذوق پرواز از دل بلبل برد

سست اعصاب تو از افیون او

زندگانی قیمت مضمون او

می رباید ذوق رعنائی ز سرو

جره شاهین از دم سردش تذرو

ماهی و از سینه تا سر آدم است

چون بنات آشیان اندر یم است

از نوا بر ناخدا افسون زند

کشتیش در قعر دریا افکند

نغمه هایش از دلت دزدد ثبات

مرگ را از سحر او دانی حیات

دایه ی هستی ز جان تو برد

لعل عنابی ز کان تو برد

چون زیان پیرایه بندد سود را

می کند مذموم هر محمود را

در یم اندیشه اندازد ترا

از عمل بیگانه می سازد ترا

خسته و ما از کلامش خسته تر

انجمن از دور جامش خسته تر

جوی برقی نیست در نیسان او

یک سراب رنگ و بو بستان او

حسن او را با صداقت کار نیست

در یمش جز گوهر تف دار نیست

خواب را خوشتر ز بیداری شمرد

آتش ما از نفسهایش فسرد

قلب مسموم از سرود بلبلش

خفته ماری زیر انبار گلشن

از خم و مینا و جامش الحذر

از می آئینه فامش الحذر


ای ز پا افتاده ی صهبای او

صبح تو از مشرق مینای او

ای دلت از نغمه هایش سرد جوش

زهر قاتل خورده ئی از راه گوش

ای دلیل انحطاط انداز تو

از نوا افتاد تار ساز تو

آن چنان زار از تن آسانی شدی

در جهان ننگ مسلمانی شدی

از رگ گل می توان بستن ترا

از نسیمی می توان خستن ترا

عشق رسوا گشته از فریاد تو

زشت رو تمثالش از بهزاد تو

زرد از آزار تو رخسار او

سردی تو برده سوز از نار او

خسته جان از خسته جانیهای تو

ناتوان از ناتوانیهای تو

گریه ی طفلانه در پیمانه اش

کلفت آهی متاع خانه اش

سر خوش از دریوزه ی میخانه ها

جلوه دزد روزن کاشانه ها

نا خوشی ، افسرده ئی ، آزرده ئی

از لگد کوب نگهبان مرده ئی

از غمان مانند نی کاهیده ئی

وز فلک صد شکوه بر لب چیده ئی

لابه و کین جوهر آئینه اش

ناتوانی همدم دیرینه اش

پست بخت و زیر دست و دون نهاد

ناسزا و ناامید و نامراد

شیونش از جان تو سرمایه برد

لطف خواب از دیده ی همسایه برد

وای بر عشقی که نار او فسرد

در حرم زائید و در بتخانه مرد


ای میان کیسه ات نقد سخن

بر عیار زندگی او را بزن

فکر روشن بین عمل را رهبر است

چون درخش برق پیش از تندر است

فکر صالح در ادب می بایدت

رجعتی سوی عرب می بایدت

دل به سلمای عرب باید سپرد

تا دمد صبح حجاز از شام کرد

از چمن زار عجم گل چیده ئی

نو بهار هند و ایران دیده ئی

اندکی از گرمی صحرا بخور

باده ی دیرینه از خرما بخور

سر یکی اندر بر گرمش بده

تن دمی با صرصر گرمش بده

مدتی غلطیده ئی اندر حریر

خو به کرپاس درشتی هم بگیر

قرنها بر لاله پا کوبیده ئی

عارض از شبنم چو گل شوئیده ئی

خویش ر بر ریگ سوزان هم بزن

غوطه اندر چشمه ی زمزم بزن

مثل بلبل ذوق شیون تا کجا

در چمن زاران نشیمن تا کجا

ای هما از یمن دامت ارجمند

آشیانی ساز بر کوه بلند

آشیانی برق و تندر در بری

از کنام جره بازان برتری

تا شوی در خورد پیکار حیات

جسم و جانت سوزد از نار حیات

حکیم ارد بزرگ , ارد بزرگ

حکیم ارد بزرگ ,ارد بزرگ,great orod,hakim orod bozorg,mojtaba shoraka,حکیم ارد بزرگ , استاد شرکاء , مجتبی شرکا,بزرگترین فیلسوف معاصر,استاد ارد بزرگ,دانشمند ارد بزرگ,بزرگترین اندیشمند جهان,بزرگترین متفکر جهان,بزرگترین فیلسوف تاریخ




آدم خودخواه ، دوران خوشبختی اش کوتاه است . حکیم ارد بزرگ 


مردم با فداکاری ، خوشبختی را به یکدیگر هدیه می دهند . حکیم ارد بزرگ 


برای مهر ورزیدن در زندگی ، به دنبال بهترین زمان مباش ، خود باش و روانت را جاری کن .  حکیم ارد بزرگ 


زندگی مردان و زنان فرهمند ، سرشار از مهر و کمک به دیگر آدمیان است .  حکیم ارد بزرگ 


زندگی خوب ، تنها در دلشادی ما نیست ، همزیستی و مهر با دیگر آدمیان ، زندگیمان را لذت بخش می کند .  حکیم ارد بزرگ 


غم ، سیاهچال توانایی هاست . حکیم ارد بزرگ


بخشاینده ترین آدمیان آنانی هستند که تخم امید را در دل نا امیدان میکارند . حکیم ارد بزرگ 

احمد شاه مسعود درباره حکیم ارد بزرگ می گوید :

 

 

حکیم ارد بزرگ ,ارد بزرگ,great orod,hakim orod bozorg,mojtaba shoraka,حکیم ارد بزرگ , استاد شرکاء , مجتبی شرکا,بزرگترین فیلسوف معاصر,استاد ارد بزرگ,دانشمند ارد بزرگ,بزرگترین اندیشمند جهان,بزرگترین متفکر جهان,بزرگترین فیلسوف تاریخ

 
اقبال لاهوری » اسرار خودی
 

گرم خون انسان ز داغ آرزو

آتش ، این خاک از چراغ آرزو

از تمنا می بجام آمد حیات

گرم خیز و تیزگام آمد حیات

زندگی مضمون تسخیر است و بس

آرزو افسون تسخیر است و بس

زندگی صید افکن و دام آرزو

حسن را از عشق پیغام آرزو

از چه رو خیزد تمنا دمبدم

این نوای زندگی را زیر و بم

هر چه باشد خوب و زیبا و جمیل

در بیابان طلب ما را دلیل

نقش او محکم نشیند در دلت

آرزو ها آفریند در دلت

حسن خلاق بهار آرزوست

جلوه اش پروردگار آرزوست

سینه ی شاعر تجلی زار حسن

خیزد از سینای او انوار حسن

از نگاهش خوب گردد خوب تر

فطرت از افسون او محبوب تر

از دمش بلبل نوا آموخت است

غازه اش رخسار گل افروخت است

سوز او اندر دل پروانه ها

عشق را رنگین ازو افسانه ها

بحر و بر پوشیده در آب و گلشن

صد جهان تازه مضمر در دلش

در دماغش نادمیده لاله ها

ناشنیده نغمه ها هم ناله ها

فکر او با ماه و انجم همنشین

زشت را نا آشنا خوب آفرین

خضر و در ظلمات او آب حیات

 

داریوش مهرجویی


 

داریوش مهرجویی، آذر ماه سال 1318 در تهران به دنیا آمد. از کودکی بخت آن را داشت که با مسائل هنری آشنا شود. به این ترتیب، مهرجویی از همان سالها به فراگیری موسیقی و نقاشی می‌پردازد. در 20 سالگی به کالیفرنیا عزیمت می‌کند تا در رشته سینما ادامه تحصیل دهد. در دانشگاه یوسی‌ال‌ای با افراد نامداری چون رنوآر آشنا می‌شود و اصول سینما را می‌آموزد. پس از گذراندن چند ترم، ناگهان سینما را ترک می‌کند و در همان دانشگاه به فلسفه تغییر رشته می‌دهد. بلافاصله پس از فارغ‌التحصیلی با کمک دوستانش، مجله نقد پارسی را به منظور آشنا کردن غرب با ادبیات ایران منتشر کرد. همانجا، نخستین فیلمنامه خود را با مضمون عاشقانه به رشته تحریر درآورد و سپس با هدف ساختن فیلمی بر اساس آن، راهی ایران شد. اما این پروژه با شکست روبرو شد و مهرجویی چندی بعد فیلم الماس 33 را جلوی دوربین برد. این فیلم، گرچه از نظر فنی قابل قبول بود اما موفقیت چندانی کسب نکرد
اما فیلم دوم او داستان دیگری داشت. مهرجویی با "گاو" شهرت فراوانی کسب کرد و ظهور دوره جدید سینمای ایران را نوید داد. گاو از اولین فیلمهایی بود که از کمک دولتی استفاده کرد ولی در هنگام نمایش، گرفتار سانسور شد. فیلم در سال 1350(1971) در جشنواره ونیز شرکت کرد و جایزه ویژه منتقدان را از آن خود کرد. پس از آن هم، گاو در جشنواره‌های متعددی شرکت کرد. گاو که اکنون به عنوان فیلمی کالت شناخته می‌شود بارها توسط منتقدان ایرانی به عنوان یکی از فیلمهای برتر تاریخ سینما انتخاب شده است. فیلم بعدی او، آقای هالو، یک درام اجتماعی بود که موفقیت تجاری خوبی داشت. سپس، پستچی را بر اساس نوشته‌ای از کارل بوخنر با مضمونی سیاسی ساخت. دایره مینا، فیلم دیگر او بود که با جریانات انقلاب همزمان شد و در محاق توقیف ماند ولی پس از 4 سال که امکان نمایش در خارج از کشور را یافت به عنوان فیلمی موفق از آن یاد شد. پس از انقلاب، چند سالی را در فرانسه گذراند و در بازگشت، فیلم موفق اجاره‌نشینها را ساخت که هنوز هم به عنوان بهترین فیلم کمدی سینمای ایران شناخته می‌شود


 


 

و اما هامون، یکی از محبوبترین فیلمهای نسل جوان پس از انقلاب، مسیر فیلمسازی مهرجویی را تغییر داد. موفقیت فوق‌العاده فیلم در سایه حمایت دولت، مهرجویی را به سمت ساختن فیلمهای شخصی‌تر با مضامین فلسفی سوق داد (در مورد هامون سخن بسیار است و شاید در آینده به طور مفصل درباره آن بنویسم). بانو فیلم بعدی او بود که به دلایلی نامعلوم توقیف شد و پس از 7 سال به نمایش در آمد. مهرجویی، سارا را پس از آن ساخت و سپس به سراغ پری رفت. اگر پری را فقط به خاطر عنوانش فیلمی زنانه حساب کنیم، لیلا آخرین بخش از چهارگانه مهرجویی درباره زنان است. درخت گلابی، فیلم دیگر اوست که برخی منتقدان، آن را کاملترین فیلم وی دانسته‌اند. پس از آن، مهرجویی به سراغ تجربه‌ای شخصی رفت و بمانی را با سبکی کاملا متفاوت از دیگر فیلمهای خود که به شدت استیلیزه بود ساخت و همه را متعجب کرد. آخرین فیلم او مهمان مامان است که رگه‌های اجتماعی قوی دارد و منتقدان منتظرند که بدانند آیا با این فیلم فصل جدیدی در کارهای او گشوده می‌شود؟ اما از دیدگاهی دیگر، مهرجویی در همه این سالها سیاست مشترکی را دنبال کرده است. واضحترین وجه مشترک فیلمهای او، اقتباس از آثار ادبی است و این نشان می‌دهد که مهرجویی علاقه بسیاری به ادبیات دارد. از اولین فیلم موفق او "گاو" که بر اساس نوشته معروف ساعدی ساخته شد تا آخرین فیلمش "مهمان مامان" که با کمک داستانی از مرادی کرمانی به همین نام شکل گرفت بیشتر فیلمهایش به نوعی وامدار ادبیات بوده‌اند. همچنین، همه فیلمهای او به نوعی مورد توجه و تاثیرگذار بوده‌اند که این برای یک فیلمساز موفقیت فابل توجهی به شمار می‌رود
فیلم مورد بحث من، پری هم بر اساس داستان فرنی و زویی نوشته سلینجر ساخته شد و البته عدم رعایت کپی‌رایت مشکلاتی را برای مهرجویی پدید آورد که در آینده به آن اشاره می‌کنم. دیگر آنکه، در این فیلموگرافی چند فیلم جا افتاده‌اند که البته تاثیر چندانی در مسیر فیلمسازی مهرجویی نداشته‌اند

بر گرفته:

http://intranet.kanoon.net/mkianpour/weblog/archives/2005/05/oeoeoeuuoe_uuoe.html

 

داریوش مهرجویی در هفدهم آبانماه سال 1318 در تهران متولد شد و در جوانی برای تحصیل در رشته سینما به آمریکا رفت و پس از چند ماه رشته فلسفه را برگزید. وی در مصاحبه با رادیو فردا می گوید: در آمریکا فیلمنامه ای نوشتم و قرار شد آن را با و وزارت فرهنگ وقت به جریان اندازیم، ولی سانسور شد و گیر کرد، زیرا موضوع رابطه شیرین و فرهاد و خسرو بود و بعد از آن هم برای هیچ فیلمی نتوانستم تهیه کننده پیدا کنم تا این که مجبور شدم یک فیلم تجاری ساختم. پس از آن بود که داریوش مهرجویی بر اساس داستانی از غلامحسین ساعدی فیلم «گاو» را ساخت. آقای مهرجویی می گوید: فیلم گاو روی کوران فیلمسازی ایران دو بار تاثیرگذار بود؛ یک بار زمانی که فیلم سانسور شد و سپس در فستیوال ها جایزه برد و یک بار هم بعد از انقلاب زمانی که تولیدات سینمای ما از 70 در سال به صفر رسیده بود، که در این زمان گاو را از تلویزیون نشان دادند که آقای خمینی فیلم را تصادفا دیده بود و گفت فیلم آموزنده ای بود و با سینما مخالف نیستیم. [ audio ] (rm) صدا | (wma) صدا 

بر گرفته:

http://www.radiofarda.com/author/362.html